۱۳۹۲ اردیبهشت ۲۰, جمعه


(30)
شده حس بکنی یه چیزی سرجاش نیست و یه جایی غلطه؟؟
؟برا من پیش اومده ......اما هیچ وقت برام پیش نیومده 
حس کنم همه چیز درسته و سر جای خودشونن......
میدونید چرا؟....... سرشار از سورپرایزن.........




(29)
من مطمئنم هیچ وقت از ذهنت پاک نمیشم....
چون نبودنم همه جای زندگیت حس میشه.....
چون من از زندگیت حتی خواسته کم نمیشم..
چون من وقتی نباشم زیاد دیده میشم..........
چون بودنم بی صدا اما نبودنم با فریاده..........
و اون فریاد توست که بی دلیل فغان میکنه.....
من مطمئنم..........................................




(28)
در نگاهت چیزی میبینم که باورش هم لذت دارد و هم درد.
لذتش در همان نگاهت بماند ودردش را من میکشم


۱۳۹۲ اردیبهشت ۱۹, پنجشنبه


(27)
وقتی کسی میره اگر وابستش شده باشی..
درست مثل این میمونه که 
یک دفعه زمستون تو قلبت اومده باشه و یخ میزنه
یا مثل این می مونه که بعد از جنگ باشه
میره و یک دنیا خاطره پشت سرش می مونه
خاطراتی از عشق های دروغی و باورهای غلط
درست مثل اینکه وسط قیامتی 




(26)
رفتار آدمها دقیقا همون چیزیه که تو خانواده یاد میگیرند....
و دقیقا همونیه که دوست داری بشنوی که:
فلانی سر سفره پدر مادر بزرگ شده....
و وقتی دو رویی و دروغ میشنوی ....
البته اینم رفتار دسته دیگری از آدمهاست......
با این تفاوت که دسته اول جزو دوستانت هستند
و دسته دوم که دیگه خیالت راحته
نه وقتت و نه انرژیت رو صرف نمیکنی.
و میگذاری هر وقت دلش خواست از زندگیت بره بیرون
فقط باید مراقب باشی و نگذاری بشکنی
و مراقب باشی مثل اونا نشی 
......همین.....





(25)
وقتی کمیت و کیفیت دوست داشتنهاتو ببری بالا...
وقتی که دوستهای واقعی که دوست دارن زیاد باشن.....
اون وقته که تو یادشون برای همیشه ثبت میشی....
اون وقته که هر چقدر هم دور باشی حس خوبی داری..

۱۳۹۲ اردیبهشت ۱۸, چهارشنبه



(24)
زندگی رو با تمام خوبی ها و بدی هاش دوست دارم
نفس کشیدنو با تمام کمی هاش دوست دارم
دیدنو با تمام چیزهایی که حتی زیبا نیست دوست دارم
دوستهامو حتی اگه دوستم ندارن دوست دارم
دوری رو با دلتنگیهاش دوست دارم
انتظارو هر چند سخته برای پایانش دوست دارم
فکر کردنو برای حل مشکلاتم دوست دارم
عشق رو برای دلیل همه این خواستن ها دوست دارم

  بیستم فروردین 1391


(23)
میخوای تسلیم سرنوشت بشی؟ حتی حرفشو نزن
قبل از اینکه فلک برات درد بشه بریزش دور

 هجدهم فروردین 1391

(22)
  ...تو بشین....تو نمیتونی وارد این بازی بشی.......
به اندازه من اعتراف کن  ......اعتراض................

هجدهم فروردین 1391