۱۳۹۱ اسفند ۲۰, یکشنبه


در صحرای تنهایی آسمانی است بس بزرگ, اما بارانی نیست.
کمکش میکنم ..از آسمان چشمانم...برایش باران می آورم.
هدیه اش میدهم..در نگاهم میدانم عشق را نیز ریخته ام......

(8) دهم آذر 1390

۱ نظر: